گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۹آبان

آیا من در حال تغییر هستم؟

به نظر بله.

تغییر آرام آرام سراغت می آید. خودت هم نمی فهمی کی عوض شدی. نگاهت عوض می شود. آرمانهایت عوض می شوند. اهدافت عوض می شوند. تغییر مثل ماری خوش خط و خال است که به آرامی و بیصدا می خزد و تو را می بلعد و هضم می کند و تو حتی متوجه هم نمیشوی که تغییر تو را هضم کرده با اسید شسته و زیر و رویت کرده.

آقای میم
۰۲آبان

ما به قدری به سبک زندگی مصرفی عادت کرده ایم که قادر به تصور زندگی بدون این همه کالا نیستیم
خیلی از فوایدی که برای مصرف شمرده شد در واقع نتایج مصرف گرایی اند و نه الزاما فوایدش.
هدف تولید باید رفع نیاز ها باشد. اگر اقتصاد را این بگیریم قطعا جامعه شکل دیگری به خود می گیرد. احتمالا خیلی از توسعه ها و تکنولوژی ها و پیشرفت ها را نداشتیم ولی آیا مهم است ؟ آیا پیشرفت به تکنولوژی است؟ این که هر روز گوشی های جدیدتر و با امکانات بیشتری می آید و ما به آنها احساس نیاز می کنیم دقیقا چه فایده ای دارد. اگر همین امروز تمام پیشرفت ها متوقف شود چه اتفاقی می افتد؟ آیا نیازی هست که بی جواب بماند؟
ما هر روز پیشرفت می کنیم دقیقا با چه هدفی ؟ ارضای نیاز که نیست. نیاز ها را که خودمان خلق می کنیم. پس احتمالا ما پیشرفت می کنیم که پیشرفت کرده باشیم. ما در یک حلقه بسته گرفتار شده ایم. یکی از فواید تکنولوژی ها افزایش وقت های آزاد ماست. ولی ما با این زمان چه می کنیم؟ تکنولوژی برای این هم راه حلی دارد. سرگرمی. فیلم های سرگرم کننده. بازی های سرگرم کننده. اخبار سرگرم کننده. سایت های سرگرم کننده. کتاب های سرگرم کننده.
من هنوز تصور کاملی از دنیای که مصرف گرایی در آن به حداقل رسیده باشد ندارم. ولی به عنوان یک تجربه و چالش ذهنی بد نیست به ان فکر کنیم.
کتابی هست به نام "دارندگی در بسندگی است " از سمیوئل الزاندر. فکر می کنم در تقابل با جریان مصرفی مفید باشد.

آقای میم
۰۲آبان

  معرفی در گودریدز.

از آدم هایی که ولنگارند، اصولی ندارند و به این بی قید و بندی افتخار می کنند بیزارم.
آدم هایی که می خواهند همیشه شاد باشند آدم هایی که نمی خواهند هیچ سختی ای به خود بدهند. آدم هایی که اصلا نمی خواهند کمی بهشان بد بگذرد. خسته کننده اند. به درد نخور اند.
همیشه شکستن خط و مرزها جذاب است و خواندن این خطشکنی ها خواندنی تر.
به نظر من حتی خط شکنی هم اصول دارد حد و مرز دارد.
بوبن در این کتاب به زیبایی ولنگاری و بی قید و بند بودن را به عنوان سبکباری قالب می کند. به قدری زیبا که خودم هم وقتی با آن مخالفت می کنم احساس دگم بودن می کنم. ولی چه باکیست من این دگم بودن را ترجیح می دهم.
بخصوص اگر مثل من معتقد باشید که عشق و عشق ورزی یک هنر است (اریک فروم - هنر عشق ورزی) ارتباط همزمان با چند مرد به بهانه عشق خزعبلاتی بیش نخواهد بود.
------
به نظرم این کتاب بیشتر از اینکه یک داستان باشد مانیفست یک نوع مکتب فکری بود. برای اینکه قابل خواندن باشد یک شخصیت هم به آن اضافه شده بود

آقای میم