گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام

۸ مطلب با موضوع «شطحیات» ثبت شده است

۱۹دی

*خدایا من رو خیرخواه اطرافیانم قرار بده. خیرخواه خانواده ام، خیرخواه دوستانم، خیرخواه همکارانم.

*خدایا به من صبر بده.

*خدایا من در این گرداب آشفته به دنبال تو می گردم. خدایا من در این کثرت به دنبال وحدت تو می گردم. خدایا مدعیان وصل تو این روزها هر یک تو را یک جور تعریف می کنند. خدایا این روزها من تمام تلاشمو می کنم بدون هیچ تعصبی تو رو جستجو کنم . میدونم که تنهام نمیذاری. میدونم که یه جایی سر یه دوراهی میزنی پس کله ام و به راه خودت هلم میدی.

همین.

آقای میم
۱۹آبان

آیا من در حال تغییر هستم؟

به نظر بله.

تغییر آرام آرام سراغت می آید. خودت هم نمی فهمی کی عوض شدی. نگاهت عوض می شود. آرمانهایت عوض می شوند. اهدافت عوض می شوند. تغییر مثل ماری خوش خط و خال است که به آرامی و بیصدا می خزد و تو را می بلعد و هضم می کند و تو حتی متوجه هم نمیشوی که تغییر تو را هضم کرده با اسید شسته و زیر و رویت کرده.

آقای میم
۰۲آبان

ما به قدری به سبک زندگی مصرفی عادت کرده ایم که قادر به تصور زندگی بدون این همه کالا نیستیم
خیلی از فوایدی که برای مصرف شمرده شد در واقع نتایج مصرف گرایی اند و نه الزاما فوایدش.
هدف تولید باید رفع نیاز ها باشد. اگر اقتصاد را این بگیریم قطعا جامعه شکل دیگری به خود می گیرد. احتمالا خیلی از توسعه ها و تکنولوژی ها و پیشرفت ها را نداشتیم ولی آیا مهم است ؟ آیا پیشرفت به تکنولوژی است؟ این که هر روز گوشی های جدیدتر و با امکانات بیشتری می آید و ما به آنها احساس نیاز می کنیم دقیقا چه فایده ای دارد. اگر همین امروز تمام پیشرفت ها متوقف شود چه اتفاقی می افتد؟ آیا نیازی هست که بی جواب بماند؟
ما هر روز پیشرفت می کنیم دقیقا با چه هدفی ؟ ارضای نیاز که نیست. نیاز ها را که خودمان خلق می کنیم. پس احتمالا ما پیشرفت می کنیم که پیشرفت کرده باشیم. ما در یک حلقه بسته گرفتار شده ایم. یکی از فواید تکنولوژی ها افزایش وقت های آزاد ماست. ولی ما با این زمان چه می کنیم؟ تکنولوژی برای این هم راه حلی دارد. سرگرمی. فیلم های سرگرم کننده. بازی های سرگرم کننده. اخبار سرگرم کننده. سایت های سرگرم کننده. کتاب های سرگرم کننده.
من هنوز تصور کاملی از دنیای که مصرف گرایی در آن به حداقل رسیده باشد ندارم. ولی به عنوان یک تجربه و چالش ذهنی بد نیست به ان فکر کنیم.
کتابی هست به نام "دارندگی در بسندگی است " از سمیوئل الزاندر. فکر می کنم در تقابل با جریان مصرفی مفید باشد.

آقای میم
۱۶مهر

اول اینجا را بخوانید.  http://tarjomaan.com/neveshtar/9127/

خود واقعی ما کدام است؟

خود واقعی ما آن است که در دنیای بیرونی داریم ؟  یا خود واقعی ما در فضای مجازی ظهور می کند؟

آیا الزاما خود واقعی آنی است که در فضای مجازی داریم؟ به نظر من نه.

اصلا خود واقعی ما چیست و کجا شکل می گیرد؟

من "خود" واقعی را آن "خود"ی در نظر میگیرم که تحت تاثیر فضای بیرونی نیست و به طور کلی "واکنشی" نیست و بلکه "اصولی" است. طبق اصول رفتار می کند.

آیا این که ما در یک فضای کاملا آزاد و بی قید و بند رفتارهای خاصی ممکن است داشته باشیم این خود واقعی ما است؟ خود واقعی ما متاثر از محیط اطراف است، این خود واقعی ما نیست. این "خود" افسار گسیخته ماست.

شاید از آزمایش استنفورد چیزهایی شنیده باشید. فیلیپ زیمباردو مسئول این آزمایشات کتابی دارد در به نام "اثر لوسیفر- چطور آدم های خوب تبدیل به شیطان می شوند" این آزمایشات نشان می دهد که این مساله ربطی به "خود واقعی" و فضای واقعی و مجازی ندارد. همه ما شیطان هایی درون مان داریم که اگر کنترلش نکنیم تبدیل به شیطان می شویم. در فضای واقعی علاوه بر کنترل خودمان کنترل های اجتماعی هم وجود دارد که باعث می شود این شیطان درون خفته یا در زنجیر بماند.

ما تحت تاثیر این آزادی بی قید و بند و بی حد و حصر ممکن است شیطانی و خشمگین و فحاش بشویم ولی در اصل "خود" های بهتری داریم و خود واقعی مان احتمالا چیز بهتریست. این آزادی بی حساب و کتاب است که ممکن است  که "خود واقعی ما" را فاسد کند.

----

در یک گروه دبیرستانی تلگرامی عضو بودم. مطلبی (خیلی تند نبود فقط کمی خلاف جریان بود) از جای دیگر فوروارد کرده بودم فردا که گروه را چک کرده بودم کلی فحش خورده بودم و طرف (که همکلاسی 10 سال پیشم بود) لفت داد. با خودم گفتم آیا رو در روی هم بودیم باز هم فحش می داد یا نهایتا حرف میزد و اعتراض می کرد؟ حس می کنم دوستم باور ندارد پشت این اکانت تلگرام یک آدم واقعی از پوست و گوشت و احساسات وجود دارد و ممکن است ناراحت شود اشکش دربیاید و تعجب کند از چنین عکس العمل غیر منصفانه ای. احتمالا قیافه ام را یادش رفته است و فکر میکند من یک ربات تلگرامی هستم. وگرنه مگر میشود آدمی را که یک دوره 4 ساله با او هم کلاس بودی اینطور زخمی کنی و بروی.

آیا این خود واقعی اش بود؟

-------

وقتی مردم شخصاً و رودررو گفتگو می‌کنند به‌طور طبیعی نوعی خویشاوندی احساس می‌کنند، حتی اگر با دیدگاه یکدیگر مخالف باشند

این احساس خویشاوندیْ عدم اعتماد را تعدیل و احترام را ترویج می‌کند. هنگامی که همان گفت‌وگوها در قلمروی بی‌روح صفحۀ رایانه صورت می‌گیرد، با احتمال بسیار بیشتری به پیشی از رقیب و توهین خشمگینانه تنزل پیدا می‌کند. خود تکنولوژی آن چیزی را به وجود می‌آورد که لانییِر «ترول۸ درونی» ما می‌نامد.

آقای میم
۰۹مهر

نوبت ما شده است.

دارم پدر می شم.

دوست دارم برای فرزندم که الان در مرحله اسب دریایی قرار دارد نامه ای بنویسم. ولی حقیقتش حرف خاصی با او ندارم. بخصوص الان خسته هستم. فعلا همین قدر می گویم امیدوارم اسب  باقی نمانی و آدم بشوی و آدم بمانی.

کمی بعدتر...

البته ما خودمان هم در تلاشیم برای آدم شدن و هنوز فاصله قابل توجهی از یک اسب نداریم.

فرزندم بزرگ که شدی به قلبت رجوع کن و به حرف دلت گوش کن. وایسا وایسا شوخی کردم. حرف دل چیه؟! از کجا معلوم الهامات شیطانی نباشه؟ فرزندم به دنبال موفقیت هم نباش. فرزندم وقتی همه دیوانه وار دنبال موفقیت اند (موفقیت هم که میدانی یعنی چه ) و حرص می زنند برای موفقیت، تو بدنبال حقیقت باش.

سعی کن در زندگی به دردی بخوری. حتما شنیده ای که می گویند فلانی به درد لای جرز دیوار هم نمی خورد. حداقل در حد آجر قابلیت داشته باش. فقط به خودت فکر نکن. خیر برسان به بقیه. اثر گذار باش.

فرزندم سیب زمینی نباش. جاذبه و دافعه داشته باش.

فرزندم آن زمانی که تو بزرگ شدی احتمالا چیزی از خدا و اخلاق نمانده باشد و همه به دنبال بهینه سازی و حداکثر کردن سود هستند ولی تو یادت باشد خدا را گم نکنی. نکند پول خدایت شود. نکند شهرت و جاه و مقام خدایت شده باشد. حالا باز اینها خوبه خیلی متاسف میشوم و در گور به خود خواهم لرزید اگر اهدافت به شاخ اینستا و شاخ شدن در شبکه های مجازی آینده شدن و لایک گرفتن تقلیل یافته  باشد.

فرزندم من و مادرت تمام تلاشمان را داریم می کنیم که آرزوهای دست نیافته خودمان را به تو تحمیل نکنیم و از تو روحانی، فیلسوف، نویسنده، عارف، عکاس، جنگلبان یا مصلح جهانی نسازیم. ولی امیدوارم تو هم آدم باشی و جنبه داشته باشی و بتوانی خودت راه خودت را پیدا کنی. البته این طور هم نیست که ولت کنیم. پوست از سرت می کنیم . (تمرین های سنگین و شنا و در حال دواندن بچه در کنار ساحل با آهنگ زمینه راکی)

فرزندم من و مادرت تمام تلاشمان را می کنیم که برای تو محیط مناسبی فراهم کنیم و کلی کتاب داریم می خوانیم که توی پدرسوخته را چگونه تربیت کنیم.

چند روز بعد

دلبندم ما نذر کرده بودیم برای امام رضا و تو زود آمدی و خودش مشهدش را هم کم تر از چند روز جور کرد تا تو در چند هفتگی مشهدی شوی. دلبندم مشدی باش. یعنی با مرام و با معرفت باش با صفا باش.

راستی فرزند جان، تو در زمین تنها نیستی، هر وقت احساس کردی تنهایی برو پیش امام رضا. درد و دل کن. سبک می شوی. راهت را پیدا می کنی.

چند روز بعدتر

فرزندم مادرت برای اینکه همه ویتامین ها و پروتئین ها به تو برسد مجبور است تاکید میکنم مجبور استخنده همه اش انجیر و زرد الو و انار و بادام و به و آناناس (آخریو شوخی کردم) و شیر و ماست بخورد آن هم با نرخ دلار افسار گسیخته متغیر.

فرزندم مادرت دارد تو را با روح و جانش تغذیه و مراقبت می کند. نکند عین آن پسربچه "کره خر" در درخت بخشنده "عمو شلبی" فقط گیرنده باشی و از مادر بخشنده ات فقط استفاده کنی. قدر لحظه لحظه اش را باید بدانی.

دلبندم، از همین الان بگویم این را. بیش تر این را برای خودم می گویم. شاید بعدا وضع عوض شود. من دوست ندارم از آن باباهایی بشوم که عکس بچه شان را روی دسکتاپ گوشی  میگذارند و عکس پروفایل تلگرام و اینستاگرام و دیگرگرام ها کنم. یا هی به این و آن عکست را نشان دهم یا مدام از تو حرف بزنم.

نور چشمم، همیشه دنبال حقیقت باش. به همین راحتی قانع نشو. به جای اخبار و رسانه ها کتاب بخوان تا خودت حقیقت را پیدا کنی. کتاب که بخوانی خودت راه رسیدن به حقیقت را پیدا میکنی.

فرزند جان، پیرو پاراگراف قبلی، حق جو و حق پذیر باش. این حق پذیری خیلی مهم است. اگر حس کردی چیزی حق است آن را بپذیر. به دنبال اثبات خودت نباش. بگذار حق راهش را در تو بیابد و راهنمای تو باشد.

عزیزم، خواهش می کنم وصیت مولایمان به فرزندش را حتما بخوان. این را برای من و تو نوشته است. این می تواند چراغ راهت باشد.

فرزندم بقیه نامه را هفته های بعدی می نویسم.

آقای میم
۰۵شهریور

سلام.

اینجا می تونید کانال آپارات بنده رو هم ببینید.  ملغمه ای از همه چیز!

https://www.aparat.com/sinbadreviews

من در حال مطالعه کتاب های مختلف و یا کارهایی که برام پیش می آید سعی می کنم این ها رو از جنبه های مختلف و منابع مختلف ببینم. در نتیجه ویدیوهایی رو از یوتیوب به اپارات آپلود کردم.

من در حال حاضر دارم دوره عدالت دکتر مایکل سندل استاد دانشگاه هاروارد رو میبینم که ویدیو هاش رو در کانال اپاراتم گذاشتم. دکتر سندل هر جلسه یک مساله رو مطرح می کنه و بررسی میکنه. حتما یک جلسه نگاه کنید به احتمال زیاد تا آخر دنبالش می کنید. مثلا مورد راننده قطاری که در خط اصلی 5 نفر و در خط فرعی 1 نفر در حال کارند و باید بین کشته شدن 5 نفر و یک نفر انتخاب کنه. مبنای انتخاب و تصمیم گیری ما در اینجا چیست؟ فلسفه اخلاق مطلق گرا و اخلاق نتیجه گرا و فایده گرا با هم مقایسه می شوند. یا مورد آدم خواری. ارزش جان انسان. خدمت سربازی اجباری و...

روش تدریس و تسلط دکتر سندل به این مباحث واقعا مثال زدنیه. اونوقت مقایسه کنید با اساتید شریف خودمون! دکتر سندل یک ثانیه هم تلف نمی کنه، حرف مفت نمی زنه. طول هر جلسه 30 دقیقه است. دعوتتون می کنم ببینید.

 ویدیوها با زیرنویس فارسی در این آدرس

https://www.aparat.com/v/PWXEg

آقای میم
۱۵مرداد

حس می کنم به 40 سالگی رسیده ام. آن یاس و گمگشتگی 40 سالگی خیلی زودتر سراغ من آمده است. من همه چیز را بیهوده می بینم. تلاش را، توسعه و پیشرفت و ثروت را. حتی کتاب خواندن را. حس می کنم هر روز پیچیده تر می شوم. یک هزارتوی بی در و پیکر و بدون در ورود و خروج.

این همه تلاش برای چی! آخر دنبال چی هستیم؟ دنبال چی هستم؟ هیچ چیز من را راضی نمی کند. پول راضی ام نمی کند. شهرت و قدرت و ثروت راضی ام نمی کند. گرفتارم می کند غرقم می کند ولی راضی نمی کند. نه.

همه چیز تا اینجا یک درمان موقت برایم بوده است یک مسکن. هر کتابی هر نگاهی باعث شده مدتی به آن دلخوش کنم با آن چشم دنیا را ببینم ولی بعد دوباره دلمشغولیهای دنیا و روزمرگی ها.

خلاصه اینکه انسان رسما سرکار است!

آقای میم
۰۲مرداد

جوونتر که بودم دوست داشتم برم مدیریت استراتژیک بخونم. احتمال زیاد به خاطر عمق استراتژیک اسم رشته بود. حالا خدا رو شکر می کنم که این کار رو نکردم.

الان هر کی از مامانش قهر می کنه استراتژیست میشه. اصلا دانشگاه باعث شده کلمات و مشاغل به ابتذال کشیده بشن.

تو لینکدین که می ری همه یا استراتژیستن یا کوفاوندر یا خلاصه مدیرن، مدیر بازاریابی، مدیر توسعه محصول، مدیر توسعه بیزنس و...

آقای میم