[یادداشت پشت جلد کتاب]
ظهر یک روز تابستان، فرشید با یک پیشنهاد آمد: «یک سفر تفریحی به ترکیه!» غیر ممکن بود. من یک خبرنگار تازه کار با درآمدی اندک بودم که تازه باید هزینه های تحصیلم در دانشگاه را هم تامین می کردم. در تفکر ما ایرانیان سفر به خارج همیشه کاری غیر ضروری و از سر سیری بوده است. با نگاه برآمده از چنین تفکری پاسخ اولیه ی من منفی بود. اما فرشید اصرار کرد و نتیجه چیز دیگری شد. آن سفر انجام شد و در پی آن سفرهای دیگر. سفرهای دیگری تا امروز که این کتاب در دست شماست.
«مارک و پلو» مجموعه ایست از سفرنامه های من به فرانسه، ایتالیا، ارمنستان، هند، کره جنوبی، اسپانیا، ایالات متحده و...
در این اوضاع بلبشوی اقتصادی احتمالا آخرین دغدغه شما سفر است. ولی شاید بد نباشد کمی لیست دغدغه هایمان را بازنگری کنیم و ببینیم چه چیزی کجای لیست است. چه چیزی برای ما می ماند و چه چیزی می رود؟
سفر کردن خود یک فرهنگ است. در جایی از کتاب اشاره می کند که جوان غربی همین که پولی دستش می آید می رود سفر و جهان گردی. جوان ایرانی با پولش یک گوشی 1 میلیونی (با نرخ دلار هزارتومان!) می خرد که با همین پول می شد حداقل 1-2 سفر خارجی رفت.
ما اولویت هایمان چیز دیگر بوده وگرنه پول بهانه است
جایی از سرباز-پرشک آمریکایی که از جنگ عراق برای مرخصی بر می گشت پرسید چه چیز این جنگ بیشتر از همه اذیتت کرد، سرباز گفت : گرما
دوست دارم زودتر سفر را شروع کنم. اول ایرانگردی. بعد کشورهای همسایه بخصوص بدون ویزا!
و بعد هند . هند را خیلی دوست دارم.
تبت هم جز آرزوهای دیرینه من است.