گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰۷ارديبهشت

همه مشاغل من - 1

همه مشاغل من - 2

همه مشاغل من -3 (خدمت امریه در یک سازمان دانشگاهی)

همه مشاغل من -۴ | چطور یک استارتاپ ناموفق داشته باشیم

همه مشاغل من - 5 | تب استارتاپ

اگر یادتان باشد از شرکت قبلی استعفا دادم. حالا تقریبا دو ماهی می شود که اینجا هستم. در واقع دو ماه هست که "اینجا" بیکار هستم. حقوقش خوب است در واقع افزایش حقوق نسبت به جایی قبلی هم داشتم. اخلاق و فرهنگ آدم های اینجا نسبتا بهتر است و من بی فرهنگشان هستم. من همچنان در سلام و احوالپرسی ضعیف هستم و خیلی وقت ها یادم می رود و بی توجهم. از فرهنگ داشتم می گفتم. با توجه به اینکه فضای شرکت قبلی کارخانه ای و کارگری و تولیدی بود کمی خشن بود و این به واحد مهندسی شرکت هم سرایت کرده بود. اما اینجا از این لحاظ بهتر است. در این دو ماهی که اینجا بوده ام 3-4 نفر از واحد خودمان استعفا داده اند و جای دیگری مشغول شده اند. مدیر مستقیم من یعنی مدیر مهندسی 28 اسفند آخرین روز کاریش بود و رفت. سرپرست مهندسی هم چند روز پیش خداحافظی کرد و رفت. واحد های دیگر هم تعدیل داشته اند. من هر روز می روم جردن، میشینم کتاب می خوانم و  فصل آخر بازی تاج و تخت را نگاه می کنم و بر می گردم به منزل.  اکثر همکارانم در اینجا به دنبال مهاجرت هستند، یکی از همکاران ماشینش را فروخته و می خواهد دلار و بیت کوین بخرد. امیدوارم ضرر نکند. آها یکی از همکاران 28 اسفند خداحافظی کرد که برود استرالیا. کرمی در به در دنبال وکیل می گردد برای مسائل مهاجرت و چه قدر گران حساب می کنند این وکلا. نواب همان که ماشینش را فروخته تازه به فکر افتاده و فکر میکند اینجا دیگر جای زندگی نیست. امید ندارد آرامش ندارد. سروری با شوهرش می خواهند بروند کانادا تفریحی ولی شاید برنگردند خدا را چه دیدی، آخر مامان اش و خواهر اش در کانادا هستند. یکی هم از طبقه پایین می آید اینجا هی امار و اطلاعات می گیرد برای مهاجرت. مصطفی که اتفاقا هم دانشگاهی هم هست و مذهبی و کنار من مینشیند به خاطر داشتن رزومه نفت و گازی ویزا نتوانست بگیرد وگرنه الان اینجا نبود. 

حالا یک ماه از دوره آزمایشی من در این شرکت مانده و امیدوارم که کاری پیدا شود و من از اینجا بروم. گذشته از همه اینجا راهش برایم سخت و زمانبر و پر هزینه است. جردن! 

البته این روز ها دیگر تسلیم کامل شده ام. سعی میکنم حرص نخورم و حرص نزنم. باید صبور بود. من دوست داشتم خیلی کار کنم و مشغول باشم. در پست معنای زندگی گفته بودم بیکاری باعث می شود آدم زیادی به معنای زندگی فکر کند و این خوب نیست. من لازم نیست نگران باشم خودم را می سپارم به خدا. به او که منبع همه چیز است اگر او بخواهد می شود. دیگر جای نگرانی نیست.

آقای میم
۰۴ارديبهشت

این که قبول کنیم در یک دنیای ناعادلانه زندگی می کنیم خیلی خوبه. 

باعث میشه نوک پیکان رو با آرامش از رو خودت برداری و... اصلا کلا پیکان و نوکش رو بگذاری کنار. 

تسلیم بشی و با آرامش زندگی کنی. 

سوال اصلی اینه که اصلا ما تحمل زندگی در دنیای عادلانه رو داریم ؟ اصلا تصوری از عدالت داریم؟  اگر عدالت برقرار میشد چه تضمینی هست که من وضع بهتری می داشتم؟ 

----------

در راستای پست قبلی صوتی از دکتر گوش می کردم که حقا استادند. 

یک آیه ای خوند که معروفه و بارها شنیدمش ولی این بار جور دیگری دیدم و شنیدمش : یا ایها الانسان انک کادح الی کدحا ربک فملاقیه. 

قلمم ضعیفه نمیتونم شما رو در فهمی که من از این آیه داشتم همراه کنم. ولی فقط همین خطاب اولش برای من خیلی آرامش بخشه : یا ایها الانسان...

مدتیست که  در مورد تکامل و تفکر داروینیستی و علمی و فلسفه غرب مطالعاتی دارم (من خیلی فضولم و ذهنم خیلی کرم داره . ضمنا این به این معنا نیست که مخالف صد در صد تکاملم، توانستم یک تعادلی بین اینها پیدا کنم و خیلی تناقضی بین آنها نمی بینم سوالاتی دارم ولی فکر می کنم قابل حل اند). خدا رو شکر می کنم. هر چه بیشتر می خوانم بیشتر به حقانیت اسلام می رسم و شاکرم که تقدیرم این بود که مسلمان به دنیا بیایم. و فقط کاش در بعد عمل هم تکانکی بخورم. در مورد رحمت پیامبر که می خوانم عاشقش می شوم. واقعا رحمت للعالمین است. از محمد (ص) که حرف می زنم چشم هایم خیس می شود. به امیر المومنین که فکر می کنم بغضی  گلویم را می فشارد. 

الحمدلله الذی جعلنا ...

آقای میم