مردمی که از حکمرانان شان خسته شده اند، و به صورت کاملا بدون برنامه و خودجوش در انتخابات رای سفید می اندازند. بیشتر از 80 درصد مردم پایتخت رای سفید می دهند. شاید اعتراضی از سر ناامیدی!
ساراماگو در این کتاب شهری فرضی را مدل کرده؛ که بعد از این اتفاق دولتمردان به عنوان تنبیه و به سر عقل آوردن مردم شهر را رها می کنند و در انتظار متنبه شدن و پشیمانی و به هم ریختگی و هرج و مرج در شهر هستند، اما هیچ اتفاقی نمی افتد. مردم بدون وجود حاکم و نیروی نظامی و انتظامی شهر را اداره می کنند. پس چاره چیست؟ مردم باید متنبه شوند هر طور که شده! و مسیول این اغتشاشات باید محاکمه شود! اگر مسئول ندارد، یک مسئول برایش پیدا کنید به همین سادگی.
+ کتابی خیلی جالب و پر از آشنایی زدایی . بهش به چشم یک داستان نباید نگاه کرد یک مقاله بلند و چند لایه است . تحلیل جالبی از قدرت و بازی قدرت و در خطر دیدن قدرت داره. من توصیه میکنم که حتما بخونید نسخه الکترونیکی اش هم موجوده.
من اصلا ریسک پذیر نیستم، و این اصلا خوب نیست.
به عنوان یک جوان باید خیلی بی پروا تر از این ها باشم ! آدم باید دنیاهای مختلف رو تجربه کنه! زندگی ها رو ببینه، نفس بکشه. این همه مقید شدن به این مسیر های تکراری به شکلی آزادانه، آزادی ما رو گرفته. ما آزادی نداریم، گزینه های روی میز ما خیلی کم شده، و نهایتا همشون به یک مسیر ختم میشن. ما برای تغییر مسیر انرژی فعالسازی کافی نداریم. برای تغییر مسیر اول از همه لازمه میز رو با همه گزینه هاش بندازیم دور و طرحی نو در اندازیم.
+ این پست نه سیاسی است و نه دینی!