به نظر شما چه چیزهایی دور ریختنی هستند؟
هر چیزی که چند ماهی به سراغش نرویم و احتمالا حتی یادمان نیفتد که یک چنین چیزی داریم، احتمالا دور ریختنی است. برای من این چند ماه حدودا سه ماه است.
انبار کردن کار راحتی است حتی نیاز به فکر کردن ندارد. فکر کنی که برای چه آن را نگه می داری؟ کی قرار است از آن استفاده کنی؟ و چه استفاده ای؟
حدود 13 سال پیش که سوم راهنمایی بودم، یک روز به خانه آمدم و دیدم یک کامپیوتر روی میزم جاخوش کرده، سر از پا نمی شناختم. یک سیستم پنتیوم 4 ویندوز 98 با رم 256 و گرافیک 32 آن بورد. به نظر من یک ابرکامپیوتر بود. از همه چیزش خیلی جدی مراقبت می کردم. تا 7-8 سالی کارتن مانیتور در بهترین قسمت اتاقم بالای کمد ها قرار داشت. چند سال بعد کامپیوتر از رده خارج شد ولی کارتنش نه. من حدودا از سال اول راهنمایی تمام برگه های امتحانی ام را نگه داشته بودم، حتی امتحان های کلاسی که روی نصفه کاغذ نوشته بودیم. همه این ها را در این کارتن مانیتور جا دادم، می گفتم یادگاری است بماند بچه ها و نوه هایم ببینند . بعدها آزمون های آزمایشی و کارنامه های کنکور ها و جزوات دانشگاهی و یک سری کتاب به دردنخور هم سهم این کارتن شد. در تمام این مدت نگاه جدی ای به محتویات ان نینداخته بودم فقط بایگانی می کردم. بعد از ازدواج این کارتن و چند کارتن دربسته دیگر را با خودم بردم. از این خانه به ان خانه از آن خانه به آن یکی خانه، از آن یکی خانه به این یکی خانه. این کارتن ها وبالم شده بودند.
یک روز تصمیم گرفتم خودم را از شرشان خلاص کنم. من که قرار است دیر یا زود کنده بشوم و بروم پس چه بهتر که خودم شروع کنم. (البته ناگفته نماند که نداشتن انباری و سختی جابجایی هم مزید بر علت شد). از هر کدام از برگه های امتحانی یک نمونه نگه داشتم تا بچه ها و نوه ها حسرت به دل نمانند باقی را ریختم رفت (اگر بچه تر بودم اتش می زدم). لباس هایی بود که یا به تنم نمی شد یا حاصل یک انتخاب نادرست بود، همه را ریختم رفت. کارتن مانیتور دیگر پوسیده بود و بیش ازین کار کشیدن از آن ظلم بود و باید بازنشسته می شد.
از همه مهمتر کتاب است. کتاب برای من مشغله ذهنی زیادی ایجاد می کند، کتاب های نخوانده ام را که نگاه می کنم سر درد می گیرم. کتاب ها برای من چند دسته اند.
- کتاب هایی که ارزش بیش از یک بار خواندن را دارند
- کتاب هایی که باید یک بار خواند.
- کتاب هایی که می توان یک بار خواند ولی نخوانی هم اتفاقی نمی افتد.
- کتاب هایی از خواندن شان پشیمانم.
- کتاب هایی که ارزش یک بار خواندن را ندارند.
من دل از خیلی از کتاب های گروه 4و5 شستم، خیلی از کتاب های گروه 3 را هم رد کردم رفت. بیش از 100 هزار تومان از مبادله کتاب ها در تبادل کتاب نصیبم شد. الان از ندیدنشان خیلی خوشحالم. بخصوص که کتاب هایی از گروه 1و2 جای آن ها را گرفته است.
بعد از این ها نوبت دورریختنی های مجازی است. من کلی عکس و فیلم و اهنگ و پی دی اف داشتم که از همان 15 سال پیش آرام آرام آرشیو میکردم. خیلی از فایلها بود که یک بار هم باز نشده بود و فقط یک وسواس و طمع برای انبار کردن و آرشیو کردن و کامل کردن کلکسیون مجازی ام بود.
حالا دیگر دنیا عوض شده، سرعت اینترنت بالا رفته، موتورهای جستجو خیلی با شعورتر شده اند. احتمال این که فایلی را در اینترنت پیدا کنی از احتمال پیدا کردن آن در آرشیو شخصی خیلی بالاتر است. حتی خیلی وقت ها فراموش می کنیم که ما اصلا این را داشته ایم. حجم زیادی از عکس ها و اهنگ هایی که حالا اصلا برایم معنی ندارند را پاک می کنم. خیلی سبک تر می شوم.
در مورد کانال های تلگرامی باید مفصل تر بنویسم. ولی عجالتا از هر کانالی که جز مطالب فان و گیف و اخبار و اخبار زرد چیزی نیست، و کانال هایی که تعداد مطالب نخواندهی آن از 100 و 200 و 500 گذشته و بازش نکرده اید بگذرید. اگر خوب بود حتما تا الان خوانده بودیدش.
حالا این روش تقریبا برای من یک عادت شده، هر چیزی که چند ماه به سراغش نروم احتمالا یعنی هیچ وقت به سراغش نمیروم.فراموشش می کنم دل میکنم ازش. این طوری خیلی بهتر است. منظم تر می شوم. ذهنم خلوت تر می شود. جا باز تر می شود.
هر چه سبک بارتر باشیم سبکبال تر خواهیم بود.