گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۲۲خرداد

گردهمایی سالانه فارغ التحصیلان بود امروز. یک ساعتی هم مهمان سخنرانی زیبای دکتر سریع القلم بودیم با محوریت خصوصی سازی و کاهش حجم دولت. مباحث جالبی مطرح شد که من نمی گم. بعد یکی از ورودی های سال 51 که شاگرد استاد نوری بودند خواندند. نازنین مریم و چند عاشقانه دیگر.

حدود 10.20 به اخرین مترو رسیدم. بعد از مترو باید اتوبوس سوار می شدم. ولی دیر بود و اتوبوسی نبود. تاکسی هم 2 تا بود که پر شدند و رفتند آن هم به قیمت اخر شب آن هم 5 نفره. (ویل لکل فرصت طلبین). ماندیم و ماندیم و ماندیم. اطراف ساختمان کم بود و راحت می شد پهنای آسمان را دید.. آسمان زیبا و ستاره و ماه. یک ستاره پر نور. شاید ستاره من بود. من بودم و یک خانم و یک اقا. یک پراید رسید. مدل 81 کاملا داغان. راننده جوانی بود ساده و اهل دل. عروسک ها را در صندوق عقب جا دادیم. 3 نفر جلو 3 نفر عقب. ماشین استارت نمی خورد. کلی خرجش کرده بود. بالاخره روشن شد اما چراغ بنزین هم روشن شد. ماشین پت پت می کرد و می رفت. نیم وجبی (پسر اقای راننده) در توصیف پراید پدر می گفت : بوومممم...بوومممم. به پمپ بنزین که رسیدیم بنزین کاملا تمام شده بود. پیاده شدیم و هل دادیم. بنده با آن تیپ اتوکشیده و کت هل دادم. چه اشکالی دارد، ساده باشیم. پیچیده که هستیم همه را اذیت می کنیم. شاید قرار بود چند لحظه ای ستاره ها را ببینم. خیلی وقت بود با اسمان قهر کرده بودم. بهتر بگویم اسمان با من قهر کرده بود. به قول امیر خانی " و دیگر اسمان را نخواهی دید".

در بگو بخند های پرایدی، مسافری تعریف می کرد که در بین راه پرایدش خراب شد و حرکت نکرد. با نیسان بوکسل کردند. روی ریل راه آهن که بودند که سیم بوکسل پاره می شود. قطار می آید. پراید می ماند. نیسان بی خبر می رود. با چند کارگر اطراف ماشین را هل دادند از ریل کنار زدند و مشکلی پیش نیامد. مسافر با لهجه شیرین اینها را تعریف می کرد. کلی خندیدیم. من داستانی برای گفتن نداشتم. ولی حالا برایتان یک داستان میکس شده دارم.

 

+ خبر جالبی که در راستای حمایت هر چه بیشتر از دانشجویان شنیدم قانونی جدید است که دیگر "شریف ما" دیگر هیئت علمی شریفی نمی گیرد. ارمان های من و تو ظاهرا برای کسی مهم نیست. جایی خواندم هر کسی که " می رود" 5 میلیون دلار به کشور ضرر می زند. عزیزان یک بار سود کسانی که ماندند را محاسبه کنید. جای دوری نمی رود بخ خدا. اینجا خیلی ها هستند که فقط "یک" فرصت می خواهند. دریغ نکنید.



نویسنده : مسعود - ساعت ٤:٢۳ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳٩٢   |    نظرات [55]   |    لینک ثابت
۹۷/۰۳/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی