۳۰خرداد
بگذارید از بحثی که بین من و خانمم شکل گرفت برای شما بگویم.
دیروز میوه فروشی بودم و چند باری زنگ زدم به همسرم که اگر چیز خاصی لازم هست بخرم. جواب ندادند و من خرید کردم و رفتم منزل.
من: زنگ زدم اگه چیزی لازمه از میوه فروشی بخرم
خانم: نه گوشی زنگ نخورد.
من: چرا بابا دوبار زنگ زدم.
خانم: نه، من همون موقع داشتم با گوشی کار می کردم ولی زنگ نخورد گوشی.
من: باشه. شاید گوشیت مشکل پیدا کرده. بیا یه زنگ بزنم ببینیم……….. زنگ خورد.
خانم: اونموقع زنگ نخورد. من داشتم آهنگ گوش می کردم. حواسم به گوشی بود.
من: شاید موقع آهنگ پخش شدن قاطی میکنه. بیا با آهنگ امتحان کنیم.
دقیقا همون فایل رو پخش کردیم و زنگ زدم و زنگ خورد.
خانم: اونموقع زنگ نخورد من حواسم کاملا جمع بود.
من: باشه اصن. شاید ذهنت خواب رفته متوجه تغییر آهنگ به زنگ تلفن نشدی ..
خانم: ….
این داستان ادامه داشت که من بیخیال شدم و بحث رو عوض کردم.
دو مساله هست. این داستان رو من تعریف کردم. و قطعا قضاوت شخصی خودم توش قاطی شده. دوم اینکه شاید من حرفای خانمم رو درست متوجه نشدم. چون خانم ها خیلی غیر مستقیم و پیچیده حرف می زنن. آخر باید تسلیم بشیم و ماچ کنیم که به خیر بگذره 😉
من:والا چی بگم شاید مغزم خواب رفته دیگه.
....
اقا:خب بیار امتحان کنیم.
دیدی زنگ خورد مغزت خوابیده بوده
من:مغزم خواب رفته دیگه الان که دیگه اگه حق با منم باشه نمیشه ثابت کرد
اقا:من دیگه بحث نمیکنم با بحث با تو به جایی نمیرسم ..
خانم: ….
این داستان ادامه داشت که من بیخیال شدم و بحث رو عوض کردم.
دیروز میوه فروشی بودم و چند باری زنگ زدم به همسرم که اگر چیز خاصی لازم هست بخرم. جواب ندادند و من خرید کردم و رفتم منزل.
من: زنگ زدم اگه چیزی لازمه از میوه فروشی بخرم
خانم: نه گوشی زنگ نخورد.
من: چرا بابا دوبار زنگ زدم.
خانم: نه، من همون موقع داشتم با گوشی کار می کردم ولی زنگ نخورد گوشی.
من: باشه. شاید گوشیت مشکل پیدا کرده. بیا یه زنگ بزنم ببینیم……….. زنگ خورد.
خانم: اونموقع زنگ نخورد. من داشتم آهنگ گوش می کردم. حواسم به گوشی بود.
من: شاید موقع آهنگ پخش شدن قاطی میکنه. بیا با آهنگ امتحان کنیم.
دقیقا همون فایل رو پخش کردیم و زنگ زدم و زنگ خورد.
خانم: اونموقع زنگ نخورد من حواسم کاملا جمع بود.
من: باشه اصن. شاید ذهنت خواب رفته متوجه تغییر آهنگ به زنگ تلفن نشدی ..
خانم: ….
این داستان ادامه داشت که من بیخیال شدم و بحث رو عوض کردم.
دو مساله هست. این داستان رو من تعریف کردم. و قطعا قضاوت شخصی خودم توش قاطی شده. دوم اینکه شاید من حرفای خانمم رو درست متوجه نشدم. چون خانم ها خیلی غیر مستقیم و پیچیده حرف می زنن. آخر باید تسلیم بشیم و ماچ کنیم که به خیر بگذره 😉
-------------------
حالا داستان از نگاه بانو
-------------------
بگذارید از بحثی که بین من و همسرم شکل گرفت برای شما بگویم.
دیروز
من من در حال گوش دادن به مولودی بودم برای مراسم ولادت و خیلی بادقت گوش
میدادم که احیانا کلمه و جمله بی محتوایی نداشته باشه یهو اقا از بیرون
اومدن و گفتن چرا زنگ میزنم جواب نمیدی
من: اقا من گوشی دستم بود زنگ نخورد
اقا:مگه میشه من زنگ زدم.
من:داشتم با گوشی کار میکردم
اقا: نه نمیشه احتمالا مغزت خواب رفته.
من: من داشتم مولودی بادقت گوش میدادم شاید مشکل از گوشیه
من:والا چی بگم شاید مغزم خواب رفته دیگه.
....
اقا:خب بیار امتحان کنیم.
دیدی زنگ خورد مغزت خوابیده بوده
من:مغزم خواب رفته دیگه الان که دیگه اگه حق با منم باشه نمیشه ثابت کرد
اقا:من دیگه بحث نمیکنم با بحث با تو به جایی نمیرسم ..
خانم: ….
این داستان ادامه داشت که من بیخیال شدم و بحث رو عوض کردم.
۹۷/۰۳/۳۰