گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام

۲۸ مطلب با موضوع «آرشیو یک کنجکاو 96-96» ثبت شده است

۰۲تیر

1-2 هفته پیش یک کارگاه 2 ساعته روزنامه نگاری در دانشگاه شرکت بودم. معلم کارگاه سردبیر روزنامه اعتماد بود. تعریف می کرد که یک کانال به اسم کره شمالی به زبان فارسی مطالبی را منتشر کرد که مثلا رهبر کره شمالی نسبت به برخی سیاست های ایران انتقاد کرده است و به قدری مساله جدی شد که به مسئولین وزارت خارجه انتقاد می شد که چرا در این باره موضع گیری نمی شود خلاصه بعد از کلی بالا و پایین مشخص شد که تنها منبع این خبر یک کانال است که گردانندگانش چند جوانند که هیچ ارتباطی هم به کره شمالی ندارند و این وسط گاهی شیطنت هم می کنند.
به نظرم شبکه های اجتماعی و آزادی بیان زیادی و در واقع سهولت و کم هزینه تر شدن "رسانه شدن" باعث نوعی اختلال شده و کسی در مقابل مطلب و عکس و ویدیویی که منتشر می کند احساس مسئولیت نمی کند چون برایش هیچ هزینه ای ندارد. من نمی دانم چه ساز و کار و فیلتر عاقلانه و منطقی ای می توان اندیشید که جلوی این حجم از مطالب اسپم و هرز گرفته شود و همزمان سانسور به وجود نیاید. ولی می دانم که مسیری که الان می رویم اشتباه است.
آیا تعداد لایک ها و اعضای یک سایت و کانال می تواند شاخص خوبی باشد؟ به نظر من نه. کانال های جک و فان و گیف زیادی دیده ام که تعداد اعضای آن بیش از 50 هزار نفر است و یا کانال هایی که به دلیل گرایشات سیاسی و یا مذهبی اعضای زیادی دارد ولی مطالب کیفیت ودقت و اعتبار لازم را ندارند.
نمی دانم چطور ولی باید هزینه فشردن دکمه ارسال مطلب زیاد شود. منظور هزینه مالی در لحظه ارسال مطلب نیست بلکه بعد از ارسال مطلب است. اگر مطلبی منتشر شد و آثار منفی داشت (که این خود قابل بحث است) و به تعداد قابل توجهی در جامعه دیده شد به همان نسبت تولید کننده محتوای مساله دار جریمه شود.
و مورد بعدی این که هر محتوایی قابل ردیابی و پیگیری باشد یعنی تولید کننده آن محتوا (مطلب و عکس و ویدیو) مشخص باشد و بداند که مسئولیت انتشار آن را هم باید قبول کند.

و مورد بعدی این که حداقل بداند و برایش مهم باشد در مقابل وقتی که از مخاطب می گیرد و اثری که می گذارد مسئول است.
به نظرم آداب نقد و تحلیل و رسانه را هم در کنار این ها باید یاد بگیریم. نه اینکه من بلد باشم یا اصلا رسانه باشم ولی سعی میکنم به یک اصولی پایبند باشم.
هر کاری بشود به هر حال به آن نقدی وارد است. (نمی گویم جلوی راه نقد بسته شود) ولی وقتی هر کاری می کنید هزاران نفر هستند که هر یک از زاویه ای قضیه را نقد و بررسی می کنند تراکم و انباشت این نقدها باعث دلسردی و ترس از اقدام و ابتکار می شود و البته گاهی ممکن است باعث تنش و تشنج عمومی شود مثل همین زلزله اخیر.
یک رفتاری هم که به وجود آمده این است که (نمی دانم اسمش را چه بگذارم) مردم از یک سوژه به سوژه دیگر به صورت دسته جمعی کوچ می کنند، هر کانال و سایتی که می روی زلزله است. یکی عکس زلزله می گذارد ، یکی ویدیوهای زلزله می گذارد، کلی سایت و کانال که زلزله را از جوانب مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و علمی و عملکردی و امدادی تحلیل می کنند. حجم زیادی از کانال ها که جک و گیف زلزله می گذارند و..
بنده هم که بقیه رو نقد می کنم :دی

آقای میم
۰۲تیر

آخرین باری که با خودتان خلوت کردید کی بود؟ خود خودتان تنها بدون تلگرام!
اخرین باری که با خدا خلوت کردید کی بود؟

آخرین باری که به مسیر زندگی تان فکر کردید و برایش برنامه ریزی کردید کی بود؟

آیا موفقیت را برای خودتان معنا کرده اید؟ به کجا برسید خودتان را موفق می دانید؟

خودم را می گویم. احتمالا آخرین بار به طور جدی زمان کنکور سراسری بودکه با خودم و خدا خلوت کردم، آن هم در فضای خوف و وحشت کنکور، که کلی وعده وعید های سنگین به خدا دادم. شاید سال ها باشد که با خودم خلوت نکرده ام. خلوت کردن ترسناک است، چون باید فکر کنی، آن هم در مورد موضوعات جدی زندگی، در مورد مسیر، باید خودت را سبک سنگین کنی، باید گذشته را مرور کنی و آینده را پیش بینی کنی. این ها ترسناک است، ولی به نظر من اجتناب ناپذیر است.

خلوت کردن هر روز سخت تر می شود. هزاران دلمشغولی بی اهمیت، وبلاگ هایی که باید چک کنی، تلگرام و کانال ها و گروه ها، اینستاگرام و عکس ها و لایک هایش، سایت های خبری، کانال های خبری. مگر می شود لحظه ای از هجوم اینها در امان بود؟!

دیگر نمی توان تکنولوژی و رسانه را کنار گذاشت، من هم بحثی ندارم. اگر متهم به توهم توطئه نمی شدم می گفتم حتما دست هایی پشت پرده در کار است تا ما همیشه مشغول باشیم، سرگرم باشیم و فرصت خلوت کردن و فکر کردن نداشته باشیم.

باید عادت کنیم برای خودمان وقت بگذاریم. جزئی از برنامه روزانه مان باشد. این را از تجربه شخصی و با نگاهم به دنیا می گویم نه براساس واقعیت ها و تحقیقات و مقالات، به نظرم اگر انسان ها وقت بگذارند و خلوت کنند و فکر کنند خیلی از مسائل حل می شود و البته خیلی از کسب و کارها تعطیل و کساد.

اطرافتان را خلوت کنید. وای فای را خاموش کنید محض رضای خدا. گوشی را خاموش کنید. تلویزیون را خاموش کنید. تبلت و لپ تاپ را هم. اصلا گذشته و آینده را هم چند لحظه بذارید کنار. خب، دور برتان ساکت شده؟ چند دقیقه به صدای سکوت گوش کنید.

نمیدانم کویر یا بیابان رفته اید یا نه، جان می دهد برای خلوت کردن.

➖➖➖➖➖
با ترس هایتان روبرو شوید.
➖➖➖➖➖
به نظرم می شود به این بحث ادامه داد.

♨️اصلا به چه چیز هایی باید فکر کنیم؟
25/6/96

آقای میم
۳۰خرداد

شما در برخورد با تعارضات روزمره چگونه عمل می کنید؟

من معمولا برای مسیرهای روزانه یک سری فایل (سخنرانی، آموزشی و..) آماده می کنم که از زمانم بهتر استفاده کنم.

سوار تاکسی شده بودم. راننده یک آهنگ خیلی شاد ترکیه ای گذاشته بود که باعث تحرک بیش از حد عرف انگشتان و سایر قسمت های بدن می شود. . من معمولا در این مواقع اگر صدای موسیقی خیلی اذیتم کند هدفون به گوشم میگذارم و سخنرانی و یا مطلبی گوش می کنم، هدفون همراهم نبود. مجبور بودم گوش کنم. با خودم درگیر شده بودم که بگویم یا نگویم.

ما در برخورد با مسائل مختلف زندگی معمولا سه نوع موضع گیری داریم. یا موافقیم یا ممتنعیم یا مخالف. موافق که موافق است و بحثی نیست، ممتنع هم جالب است و به نظرم ارزش بررسی دارد. داستان از جایی شروع می شود که مخالف مساله ای باشیم. در این مواقع چه می کنیم؟ ما در تعارضات و اختلافات چند رویکرد می توانیم داشته باشیم.

▪️مخالفیم ولی سکوت می کنیم.
▪️مخالفیم، اعتراضمان را مطرح می کنیم و بعد تسلیم می شویم. (به نظرم این یک قدم جلوتر است)
▪️مخالفیم، و تا زمانی که مساله مطابق میل ما نگردد کوتاه نمی آییم.
▪️مخالفیم، مصالحه (معامله و مذاکره) می کنیم. امتیاز می دهیم و امتیاز می گیریم.

به نظرم نمی توان این رویکرد ها را ارزشگذاری کرد، ولی قطعا این که یکی از این روش ها روش غالب ما باشد خطرناک است. این که ما کدام روش را انتخاب می کنیم بستگی به اهمیت مساله و اهمیت روابط ما با طرف دیگر داستان دارد.

من هر چقدر فکر کردم دیدم نمی توانم سکوت کنم. ایام محرم است، و دوست دارم یک "حال" دیگری داشته باشم و این مسائل اذیتم میکند. قطعا این مساله ریسک هایی هم دارد. اول گولاخ بودن راننده را باید بررسی کرد. بعد (درست یا غلط) از ظاهر و علائم او (تتو، خالکوبی ها و.. خط و خش صورت و..) باید یک تحلیلی از شخصیت او داشته باشیم. حالا گزینه های خودم را بررسی می کنم. می توانم تا آخر مسیر سکوت کنم و به جنگ درونی بپردازم. در بدترین حالت که راننده گولاخ باشد و نشانه ها حاکی از شر بودن اوست می توانم پیاده شوم، کرایه را حساب کنم و بعد به او بگویم و بعد با سرعت تمام بدوم. یا می توانم خیلی نرم و ملو موضوع را مطرح کنم (به هر حال سوار ماشین یزید که نشده ام.)
گفتم ببخشید آقای راننده من معمولا اعتراض نمی کنم، هدفونم را به گوشم می زنم و تمام، ولی امروز هدفون همراه ندارم و الان هم محرم است اگر لطف کنید خاموش کنید یا روضه ای نوجه ای بگذارید ممنون می شوم.البته باز هر جور خودتون راحتید.
.
.
.
.
راننده با سرعت پایش را روی ترمز گذاشت و با تندی گفت پیاده شو.
.
.
.
این اتفاقی بود که فکر می کردم بیفتد،
آقای راننده همان لحظه ضبط را خاموش کرد و معذرت خواهی کرد. سر درد و دل باز شد و از سختی های زندگی و قسط ها و اسنپ و ترافیک اول مهر و بیماری مادرش، رسیدگی به خانواده اش می گفت. خیلی حرف نزدم گوش می کردم و تایید می کردم. به نظرم در این مواقع لازم نیست خیلی زمین و آسمان را به هم بچسبانیم، گفتم از این ایام استفاده کن و به خدا توکل کن، از صاحب این روزها بخواه... اوضاع درست می شود.
اخرش کرایه را نمی خواست بگیرد، به نظرم حالش خیلی بهتر بود، حال من هم خیلی بهتر بود.

آقای میم