گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۱۲خرداد

نویسنده: - پنجشنبه ٦ مهر ۱۳٩۱

اصولا من آرزوی مشخصی ندارم . (هدف و برنامه چرا) مثلا بعضیا عشق ماشینن ، و مشخصات دقیق ماشین رو هم میگن و ازین چیزا . ولی من تا اینجا فکر کردم دیدم فقط یه چیز خیلی مشخص به شکل آرزو دارم ، اونم اینه که یه دختر داشته باشم ، یه دختر کوچولوی خوشگل و باهوش که با چادر سفید کنار هم نماز بخونیم . به اسمشم فکر کردم حتی !

خیلی ناراحت میشم و حالم گرفته میشه ، بعضی وقتا ، وقتی می بینم یه زوج نسبتا مذهبی دختربچه شون رو با لباسای خیلی سبک تو شهر میچرخونن .

آها یه چی دیگه هم هست که داره تبدیل به یه آرزوی محال میشه ! اونم اینه که بریم زیارت امام رضا !

بعد از نوشتن یه اینجور پستایی خیلی خوشحال میشم که کاملا به صورت ناشناس مینویسم و هیشکی دقیقا نمیدونه این اوشکول دقیقا کیه . این خیلی خوبه !







نویسنده: - دوشنبه ۳ مهر ۱۳٩۱

تو این مدت بعضی کلاسای اقتصاد رو رفتم ، نکته جالب اینجاست که تمام درس ها بر مبنای اقتصاد آمریکا و چین و ژاپنه ! اونوقت ما انتظار داریم یه روزی یه مدیری بیاد بر اساس اینا درست تصمیم گیری کنه ؟!! اینهمه گفتند تولید علم ، بومی سازی علم ، هنوز یه اپسیلونش هم اتفاق نیفتاده ! یه شرکت داریم با سه تا کارمند ! دانشگاه چی به ما یاد میده ؟ مدیریت کلان ! مدیریت شرکت در حد شونصد نفری ! تر خدا انقد وقت ما رو تلف نکنین . اهههههه

۹۷/۰۳/۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی