اصولا من آرزوی مشخصی ندارم . (هدف و برنامه چرا) مثلا بعضیا عشق ماشینن ، و مشخصات دقیق ماشین رو هم میگن و ازین چیزا . ولی من تا اینجا فکر کردم دیدم فقط یه چیز خیلی مشخص به شکل آرزو دارم ، اونم اینه که یه دختر داشته باشم ، یه دختر کوچولوی خوشگل و باهوش که با چادر سفید کنار هم نماز بخونیم . به اسمشم فکر کردم حتی !
خیلی ناراحت میشم و حالم گرفته میشه ، بعضی وقتا ، وقتی می بینم یه زوج نسبتا مذهبی دختربچه شون رو با لباسای خیلی سبک تو شهر میچرخونن .
آها یه چی دیگه هم هست که داره تبدیل به یه آرزوی محال میشه ! اونم اینه که بریم زیارت امام رضا !
بعد از نوشتن یه اینجور پستایی خیلی خوشحال میشم که کاملا به صورت ناشناس مینویسم و هیشکی دقیقا نمیدونه این اوشکول دقیقا کیه . این خیلی خوبه !
تو این مدت بعضی کلاسای اقتصاد رو رفتم ، نکته جالب اینجاست که تمام درس ها بر مبنای اقتصاد آمریکا و چین و ژاپنه ! اونوقت ما انتظار داریم یه روزی یه مدیری بیاد بر اساس اینا درست تصمیم گیری کنه ؟!! اینهمه گفتند تولید علم ، بومی سازی علم ، هنوز یه اپسیلونش هم اتفاق نیفتاده ! یه شرکت داریم با سه تا کارمند ! دانشگاه چی به ما یاد میده ؟ مدیریت کلان ! مدیریت شرکت در حد شونصد نفری ! تر خدا انقد وقت ما رو تلف نکنین . اهههههه