گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۲۷خرداد

نویسنده: مسعود - شنبه ٢٤ امرداد ۱۳٩٤

سلام. حال شما ؟ اوضاع خوبه؟

در این مدت اتفاقات تلخی افتاده که اصلا نمی خوام بهشون اشاره کنم می خوام فراموششون کنم به معنای واقعی کلمه. این روزا خیلی وقت کم میارم و خانووم هم خیلی ازین بابت شاکی و ناراحته، حقم داره. ولی من خیلی چاره ای ندارم. برای سربازی دارم یک پروژه 16 ماهه می گیرم که البته یک مقدار تق و لقه! اگر جور نشه شاید سربازی نرم و غیبت بخورم. خیلی خیلی سربازی مساله سنگین و غیر قابل هضم خدا باعث و بانیشو مورد الطاف داغ خودش قرار بده!

همراه خانووم و با انجمن فارغ ال... راهی اردوی طبیعت گردی شدیم. برنامه خیلی خوبی بود. کلی درخت البالو بود. کلی اکسیژن کلی رنگ سبز پر انرژی. که خیلی عالی بود. یک مورد بود که برای ما کمی عجیب و غیر منتظره بود و اون هم اینکه بعضی از همسفران روسری شون رو کلا کنار گذاشته بودند و خیلی آزاد می گشتند. خب ما برای چیز دیگری اینجا بودیم و من این اختلاف عقاید رو تحمل می کنم. ولی خانووم نه! اینه که یه ذره اذیت شد. در مورد حجاب اجباری بحث ها کردیم که هر دو روی حرف خودمون ایستادیم. به نظر من حجاب جز اصول و فروع دین نیست و اصرار تاکید زیاد روی این مساله سخت گیری بیش از حد و فراری دادن آدم ها می شود. من خیلی تاریخ اسلام نمیدونم ولی فکر نمیکنم حجاب در اوایل اسلام هم مساله ای اجباری بوده باشه. به نظر من همه چیز روی تبدیل به امر و نهی کردن باعث جبهه گیری و دشمن سازی میشه!

این که ما ادم های مختلف با ادیان مختلف و اعتقادات مختلف و یا سطوح مختلف ایمانی رو مجبور به حجاب و... کنیم خیلی منطقی نیست و دلایلی مثله این که بی حجابی اون گروه باعث میشه بقیه هم تاثیر بگیرن خیلی ارزش علمی نداره! در این 20-30 سال اخیر حجاب اجباری چه تاثیری داشته؟! من فکر می کنم اگر این مساله آزاد  باشه لااقل مردم درگیر ریا و نفاق و دورویی نمیشدند. باید فرق باشه بین کسی که حجابش به انتخاب خودشه و کسی که بهش تحمیل شده!

البته همین الان خانووم نظرشون رو به این شکل تصحیح کردن که قانون بودن حجاب درسته و هر کی مشکلی داره از کشور بره بیرون (میگه اینو شوخی کردم)! البته می فرمایند قانون حجاب باید باشه ولی روش اجرا باید فرق کنه. اما من میگم حتی قانون حجاب هم نباید باشه! و باید به شکل توصیه و کار فرهنگی باشه.  

(خانم میگه مواظب باش با این آرای التقاطی یک وقت یکی رو منحرف کنی، میگم خیالت راحت اینجا رو تقریبا هیچ کس نمیخونه)

در آخر همسفران خانم در مسیر برگشت کمی هم خود را تکان دادند که شاعر گفته است تکان بده! و فضا را لطیف تر کردند و موجبات بسته شدن چشمان ما تا آخر مسیر شدند. در ادامه چند عکس از این سفر به یادگار می گذاریم.

یک

۹۷/۰۳/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی