کلا افتادیم رو دور بدبیاری .
فکرشو بکن 2-3 روز پیش پول نداشتم بیام دانشگاه . خیلی جالب شده بود . کم کم داشتم به چپاول قلک رضا فکر میکردم . یه فضای خیلی جالبی شده بود .
2-3 روز پیش اول صبحی کلی خوشگل موشگل کرده بودم خودمو بعد یه کفتر تخس خرابکاری کرد روم . اهههه
+ الان یه کتابه اقتصاد کلان منکیو پخش زمینه !! چرا ؟؟؟ چون یه سوسک زیرشه ! 3-4 روز پیش بود سوسکه اومده بود واسه سیاحت خیلی هم خیره منو نگاه میکرد . منم اقتصاد کلان از ارتفاع 4 فوتی انداختم روش . هنوز اون زیره ولی اصلا دوست ندارم یه بار دیگه چشم بیفته تو چشاش
+ پروژه کارشناسی هم چند روزی میشه استارت زدیم با برادر حامد . تا اینجا بدک نبوده . تونستیم چند تا اشکال رو برطرف کنیم و روند مثبتی داره .
+ الان دارم برا سمینار گزارش مینویسم . دکتر رو گزارش نویسی خیلی حساسه . منم بیشعور فقط ویرگول گذاشتن بلدم . نه که دارم از متن انگلیش ترجمه میکنم . همه جمله هام تلگرافی میشه . به فارسی خیلی بداهنگه . "فلان چیز خوب است نقطه فلان چیز شامل ان یکی چیز نمیشود نقطه مثل یک چیز دیگر نقطه " دیگه ببین کجای داستانیم ما .
+شانس رو میبینی ترخدا . دیروز ازون اموزشگاه دخترانه _تاکید میکنم دخترانه _ زنگ زدن که قرار مصاحبه بزارن به موقع برنداشتم . حس ششمم میگفت از اموزشگاهه ولی هی میگفتم پرستیژم میاد پایین زنگ بزنم . خلاصه با کلی توسل به قران و ائمه _ توسل ازین جهت که ما پتانسیل منحرف شدنمون خیلی بالاست _ زنگ زدیم منشیه گفت وقتمون پرشده بعدا بهتون وقت میدیم . دیگه ما هم گفتیم هر چی خدا بخواد . اگه نشد میریم اموزشگاه پسرانه :دی .
نویسنده : - ساعت ۱۱:٥٩ ق.ظ روز جمعه ۱ اردیبهشت ۱۳٩۱ | نظرات [] | لینک ثابت