سلام.
اول اینکه از کت و کول افتادم. به اصرار و به انگیزه های شخصی و کمی غیر شخصی داریم خونه رو داریم رنگ می کنیم. برای اولین بار در 20 سال اخیر.
و اما خبر اصلی. بعد از این همه نق و ناله های ما به نظرم یه خبر خوب جاش خالیه و میدونم که تک تک مخاطبان تک ما خوشحال میشوند. تاییدیه من از سازمان اومد ! خدا را شکر!. قرار شد این هفته برم قرارداد بنویسیم و بعد از عید به صورت رسمی کار رو شروع کنیم. تو این فاصله نسبتا طولانی من خیلی اذیت شدم. و اخرا تقریبا ناامید شدم و دوباره دنبال کار بودم . از این جا به بعد رو جاست فور اینفورمیشن میگم. و جالبه که دو تا کار هم جور شد. یکیش که مرکز فناوری های پیشرفته دانشگاه بود. پروژه فیلتر هوای فولاد خوزستان ! من فایلاشم گرفتم که پروژه رو شروع کنیم. ولی بعد به چند دلیل قبول نکردم. 1. اول این که پروژه بی صاحب بود. یعنی انگار همه مسئول بودند و هیچ کس مسئول نبود. همه خودشون رو ذینفع می دونستند ولی خیلی مسئول نه . 2. پایان خوشی برای این پروژه نمیشد متصور بود. پروژه یه پروژه شبیه سازی بود که ابهامات زیاد بود و داده ها خیلی کم. و مشخص بود که رسما باید خیلی جاهای پروژه رو ماسمالی کرد و این اصلا به دل نمی شینه ! 3. اون آقای دکتری که با من صحبت می کرد جوگیر شده بود و خودش رو گرفته بود و حتی دست نداد. 4. من احتمال می دادم که وسط پروژه کار اصلیم درست بشه و اخلاقا این حرکت درست نبود. تو همین فاصله پژوهشگاه نیرو هم مصاحبه کردم انقد خوب بود که خلاصه اخرش در مورد زن گرفتن داشتیم صحبت می کردیم. این کار هم برای بعد عید بود. ولی یه ایراد بزرگ داشت. ساعتی 6 تومن !!!! به خودشونم گفتم همون موقع که خیلی خیلی کمه و جای دیگه ساعتی 17 تومن کار می کردم. ولی چون دستم به جایی نبود رد هم نکردم کار رو. خلاصه جالب بود. اعداد رو هم گفتم که یه چیزایی دستتون بیاد!!! ولی خب شکر خدا کار اصلی جور شد. کاری که به نظرم مسیر حرفه ای زندگیم رو تحت الشعاع قرار میده. فقط راش خیلی دوره فعلا. :( . البته مجبورمون کردند فیسبوک رو هم غیر فعال کنیم، که قبلش هم همچین فعال نبود!
دیگه تنها پروژه ای که مونده زن گرفتنه ! که به صورت خیلی جدی دارم دنبال می کنم، البته تا اینجا به درهای بسته خوردیم. همه خسته ان، دمه عیدم که هست همه حال و هواشون جور دیگه اس. و به طور جدی کسی انرژی نمیزاره. هی پاس میدن به هم دیگه!
این مطلب رو هم از سایت دو مهاجر بر داشتم که همیشه دنبالش می کنم. حتما بخونید.
همینجور که سایتها رو میگشتم تا براشون رزومه بفرستم و مکاتبه داشته باشم، یه سایتی دیدم که مربوط به یه شرکت تولیدکننده محصولات زراعی بود؛ تولید کود و بذر و .... در قسمت دعوت به همکاری، خلاصهای از فرایند جذب نیرو رو نوشته بود که برای اینکه دیدمون نسبت به این مسئله بازتر بشه، عین اون مطلب رو در ادامه براتون میگذارم.
فرایند استخدام:
1. ما یک فرصت کاری داریم،
2. شما آگهی ما رو میبینید، [توضیح مترجم: این دیگه خیلی رفته از اولش. خوب شد از اونجا که صبح بیدار میشیم دست و رومون رو میشوریم شروع نکرد!]
3. از طریق وبسایت یا ایمیل تقاضای استخدام میفرستید.
4. بلافاصله پس از ارسال، ایمیلی جهت تایید دریافت درخواستتون دریافت میکنید،
5. ظرف 5 روز کاری پس از تاریخ اعلام شده برای بسته شدن آگهی، متقاضیان بررسی و گروهی که حائز شرایط بهتری باشند انتخاب میشوند،
6. ظرف 5 روز کاری پس از تاریخ بستن آگهی، با ارسال ایمیلی، از متقاضیانی که انتخاب نشدهاند عذرخواهی میشود،
7. ظرف 7 روز کاری پس از تاریخ بستن آگهی، با کاندیداهای انتخاب شده مصاحبه تلفنی صورت میگیرد،
8. یک انتخاب دیگر بین افراد مصاحبه شده صورت میپذیرد تا کاندیداهای نهایی مشخص شوند،
9. از کاندیداهای نهایی تست هوش، روانشناسی، توانایی های فیزیکی و شخصیتشناسی گرفته میشود.
10. مصاحبه نهایی با مدیر امور استخدامی و یک نماینده از واحد منابع انسانی انجام میشود،
11. با معرفهای کاندیداهای نهایی تماس گرفته میشود،
12. پیشنهاد همکاری به کاندیدای مورد تایید داده میشود.
در انتها هم قید شده که تلاش میشود ظرف 3-6 هفته کلیه مراحل فوق طی شود و استخدام صورت پذیرد
توضیح: این فرایند استخدام در یک شرکت تولید کود و بذر در استرالیا و یا نیوزلند می باشد. همون لحظه برای خودم سوال ایجاد شد که ما اسلامی هستیم یا اینا ؟؟ چه قدر برای همدیگه احساست همدیگه؛ وقت همدیگه و شرایط کار جو ارزش قائلند! در مقابل یک چنین رفتار حرفه ای ای آدم نمیتونم رفتار آماتور و یا غیر اخلاقی داشته باشه.