عرصه جهانی عرصه رقابت در ارایه کالا و خدمات با کیفیت بهتر وقیمت کمتر است و در این عرصه نمیتوان مردم یک کشور را مجبور به مصرف کالاهای با کیفیت پایین تر و قیمت بیشتر کرد . تقدیس خودکفایی ، مستقل از منطق حاکم بر روابط تجاری و تولیدی ، که همانا کیفیت و قیمت است ، منجر به صرف منابع زیاد در تولید کالاهای میشود که در عمل مشترکاتی با کالای مشابه در بازار های جهانی دارند . حاصل این فرایند آن است که بخش چشمگیری از توان تولید داخلی ، ناتوان از رقابت با کالای خارجی ، نه تنها در بازار های جهانی ، بلکه در بازار داخلی است . این نقطه پایان حیات صنعت کشور تلقی میشود .

+ این روزا آدمای غرغروی زیادی دوروبرمون میبینیم . این پست از این جنس نیست . برای حل مشکل ، باید مشکل رو درست شناخت .

اقتصاد ایران و معمای توسعه نیافتگی : مسعود نیلی

 

+ راستش داشتم فکر میکردم مشکل اصلی و شاید ریشه ای بیشتر از جنس تناقض باشه ، نتونستیم یک مدل اقتصادی متناسب با اعتقادات و دینمون طراحی کنیم . نتونستیم و صد البته کار دشواری است که فرهنگ و سبک زندگی متناسب با اصل تفکر و مبنای دینی به این جامعه تحویل بدهیم . دین ما آنچنان اعتقادی به رفاه ازین جنسی که الان مورد انتظار اکثر ماست نداره و این میشه شروع انحراف . آرامش چندین بار مطرح شده ولی رفاه ؟!!

این آرامش از کجا می آد ؟ از همون سبک زندگی ، که مفاهیمی مثل قناعت و جلوگیری از اسراف توش فراموش میشه و اینطور میشه نیازهای کاذب خیلی وقتها میشوند دغدغه های اصلی زندگی . هر روز تصاویری پر از تنوع های لوکس میبینیم ذهن و روحمون رو آماده میکنه برای هر چیز بیخودی که ارایه بدن . و اینطور میشه که صف های طویلی تشکیل میشه برای خرید اخرین نسخه گوشی سامسونگ .

این که میگم نتونستیم برای گله و شکایت نیس ، امید داریم که حرکتی از جایی شروع بشه ، لااقل شروع بشه ، در موردش فکر بشه . همینطور باری به هر جهت نباشه همه چی . مبنای اقتصادی که توی دانشگاه تدریس میشه همش روی سودآوری به هر طریقه . بازاریابی و تبلیغات همه روی این تمرکز دارند که این احساس نیاز رو در مشتری خودشون به وجود بیارن ، خب این نباید به این شکل باشه . باید یه راه دیگه براش پیدا کرد . حالا همینو تعمیم بدین به همه ی امورات ......