گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۰۹مهر

نوبت ما شده است.

دارم پدر می شم.

دوست دارم برای فرزندم که الان در مرحله اسب دریایی قرار دارد نامه ای بنویسم. ولی حقیقتش حرف خاصی با او ندارم. بخصوص الان خسته هستم. فعلا همین قدر می گویم امیدوارم اسب  باقی نمانی و آدم بشوی و آدم بمانی.

کمی بعدتر...

البته ما خودمان هم در تلاشیم برای آدم شدن و هنوز فاصله قابل توجهی از یک اسب نداریم.

فرزندم بزرگ که شدی به قلبت رجوع کن و به حرف دلت گوش کن. وایسا وایسا شوخی کردم. حرف دل چیه؟! از کجا معلوم الهامات شیطانی نباشه؟ فرزندم به دنبال موفقیت هم نباش. فرزندم وقتی همه دیوانه وار دنبال موفقیت اند (موفقیت هم که میدانی یعنی چه ) و حرص می زنند برای موفقیت، تو بدنبال حقیقت باش.

سعی کن در زندگی به دردی بخوری. حتما شنیده ای که می گویند فلانی به درد لای جرز دیوار هم نمی خورد. حداقل در حد آجر قابلیت داشته باش. فقط به خودت فکر نکن. خیر برسان به بقیه. اثر گذار باش.

فرزندم سیب زمینی نباش. جاذبه و دافعه داشته باش.

فرزندم آن زمانی که تو بزرگ شدی احتمالا چیزی از خدا و اخلاق نمانده باشد و همه به دنبال بهینه سازی و حداکثر کردن سود هستند ولی تو یادت باشد خدا را گم نکنی. نکند پول خدایت شود. نکند شهرت و جاه و مقام خدایت شده باشد. حالا باز اینها خوبه خیلی متاسف میشوم و در گور به خود خواهم لرزید اگر اهدافت به شاخ اینستا و شاخ شدن در شبکه های مجازی آینده شدن و لایک گرفتن تقلیل یافته  باشد.

فرزندم من و مادرت تمام تلاشمان را داریم می کنیم که آرزوهای دست نیافته خودمان را به تو تحمیل نکنیم و از تو روحانی، فیلسوف، نویسنده، عارف، عکاس، جنگلبان یا مصلح جهانی نسازیم. ولی امیدوارم تو هم آدم باشی و جنبه داشته باشی و بتوانی خودت راه خودت را پیدا کنی. البته این طور هم نیست که ولت کنیم. پوست از سرت می کنیم . (تمرین های سنگین و شنا و در حال دواندن بچه در کنار ساحل با آهنگ زمینه راکی)

فرزندم من و مادرت تمام تلاشمان را می کنیم که برای تو محیط مناسبی فراهم کنیم و کلی کتاب داریم می خوانیم که توی پدرسوخته را چگونه تربیت کنیم.

چند روز بعد

دلبندم ما نذر کرده بودیم برای امام رضا و تو زود آمدی و خودش مشهدش را هم کم تر از چند روز جور کرد تا تو در چند هفتگی مشهدی شوی. دلبندم مشدی باش. یعنی با مرام و با معرفت باش با صفا باش.

راستی فرزند جان، تو در زمین تنها نیستی، هر وقت احساس کردی تنهایی برو پیش امام رضا. درد و دل کن. سبک می شوی. راهت را پیدا می کنی.

چند روز بعدتر

فرزندم مادرت برای اینکه همه ویتامین ها و پروتئین ها به تو برسد مجبور است تاکید میکنم مجبور استخنده همه اش انجیر و زرد الو و انار و بادام و به و آناناس (آخریو شوخی کردم) و شیر و ماست بخورد آن هم با نرخ دلار افسار گسیخته متغیر.

فرزندم مادرت دارد تو را با روح و جانش تغذیه و مراقبت می کند. نکند عین آن پسربچه "کره خر" در درخت بخشنده "عمو شلبی" فقط گیرنده باشی و از مادر بخشنده ات فقط استفاده کنی. قدر لحظه لحظه اش را باید بدانی.

دلبندم، از همین الان بگویم این را. بیش تر این را برای خودم می گویم. شاید بعدا وضع عوض شود. من دوست ندارم از آن باباهایی بشوم که عکس بچه شان را روی دسکتاپ گوشی  میگذارند و عکس پروفایل تلگرام و اینستاگرام و دیگرگرام ها کنم. یا هی به این و آن عکست را نشان دهم یا مدام از تو حرف بزنم.

نور چشمم، همیشه دنبال حقیقت باش. به همین راحتی قانع نشو. به جای اخبار و رسانه ها کتاب بخوان تا خودت حقیقت را پیدا کنی. کتاب که بخوانی خودت راه رسیدن به حقیقت را پیدا میکنی.

فرزند جان، پیرو پاراگراف قبلی، حق جو و حق پذیر باش. این حق پذیری خیلی مهم است. اگر حس کردی چیزی حق است آن را بپذیر. به دنبال اثبات خودت نباش. بگذار حق راهش را در تو بیابد و راهنمای تو باشد.

عزیزم، خواهش می کنم وصیت مولایمان به فرزندش را حتما بخوان. این را برای من و تو نوشته است. این می تواند چراغ راهت باشد.

فرزندم بقیه نامه را هفته های بعدی می نویسم.

۹۷/۰۷/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۱)

۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۸:۲۴ سید هاشم زرین کیا
عزیز جان تبریک عرض میکنم خدمتت

شک ندارم همه تلاشت  رو میکنی که یه پدر فوق العاده باشی و بهترین زمان ها رو با فرزندت بگذرونی و فرزندی سالم صالح و مشتی داشته باشی :)



همراه با بهترین ارزو ها برای شما
پاسخ:
سلام. مرسی لطف داری :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی