گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۲۷خرداد


ین روزها دارم به مهاجرت فکر میکنم.

البته من هیچ چیزی ازین مسائل نمی دونم. دوستان هم که در موردش صحبت میکردند من ازش فرار می کردم.

البته ترجیحم اینه که برای کار برم. ولی یهو شاید تحصیلی بشه.

راستش خسته شدم ازین کشور. من تو این کشور هیچ چی نیستم. یک شهروند درجه چندم که بود و نبودش هیچ تاثیری نداره. اینجا خیلی پیشرفت و ترقی خیلی کمه. سرعت پیشرفت خیلی خیلی کمه ناچیزه. واسه پیشرفت باید گرگ باشی، باید کلی آدم رو زیر پات له کنی، باید زیراب بزنی، باید دزدی کنی.

البته اصلا شرایطشو ندارم. نه مالی نه خانوادگی. سربازی هم که باید برم!!! تازه MBA هم میخواستم بخونم!!! نمیدونم!!!زهرا هم شوهر کنه و رضا جراح بشه خیال کاملا راحت میشه!

پریسا هم که میره مرکز اسلامی تورنتو !! قشنگ تبلیغشو میکنه.

ینی من 10 سال دیگه این وبلاگو با ای پی کدوم کشور آپدیت خواهم کرد؟ ایران ؟ کانادا؟ نیوزیلند؟ استرالیا؟ کجا؟

۹۷/۰۳/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی