گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۲۲خرداد

خودم همچین آدم صاف و ساده و بی ریا و علیه السلامی نیستم ولی جدا احساس غربت می کنم. دانشگاه، سایت، خیابون، نمایشگاه ها، محیط کار، جشنواره ها .

ماه رمضان بود و یک جلسه در خیابان مرحوم مغفور سیمون بولیوار. بعد از جلسه دو عدد مهندس در کنار ما بودند کم کم از سر درد و معده درد های معروف و میگرن های( نوعی ژیگولیسم مدرن ) ماه رمضان گفتند. ما هم :| . عجیبه من اصلا سر درد نمی گیرم. خیلی مراعات ما رو می کردند. ما هم مراعات می کردیم می گفتم بخورید من روزه ام.

این همه درمورد من تحقیقات می کنند و بابا مو آوردند جلوی چشمانم، یک اتاقک کوچک برای به جا آوردن چندگانه برای یگانه نبود. انقدر شیک و لوکس که اصلا آدم روش نمیشه یاد خدا بیفته.

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

چه می شود که مردم کوفه تا چندی قبل هزاران نفر دنبال حضرت مسلم می آیند، زنده باد مسلم می گویند، فریاد یا ابا عبدالله سر می دهند ولی بعد از نماز مغرب حضرت تعداد کم می شود بعد از عشا کمتر از 10 تا می شود به در مسجد می رسد هیچ کس نمی ماند ؟

چه می شود که بنی اسرائیل گوساله پرست می شوند ؟

چه می شود از آن همه شاگردان امام صادق ...

ثابت قدم نیستیم. ایمان نداریم. حکمت نداریم. تابع احساسات و شهوات و هیجاناتیم.

خدایا خدایا بصیرت.

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

+ کمی معراج سعادت خوانده ایم؛ که البته ربطی به این پست نداره. کلا ما تکلیف گریزیم. به خودم تکلیف کردم هر روز یه مقدار یه کاری کنم یه مقدار یه کار دیگه یه مقدار همین آقای معراج سعادت. از روزی که تکلیف شده و رو کاغذ اومده رو همون کاغذ مونده. خدایا خدایا راه حل!!. کلا این طور فهمیدم ما ترجیح می دهیم برامون مطالب باز بشه لقمه کنن یا قرص یا آمپول. حال جست و جو و اکتشاف نداریم. اللهم ارزقنا الحال . اینجوری شدیم یا اینجوری بار آوردنمون؟

+جای شما خالی یک جلسه سه ساعت از فلسفه اسلامی شرکت کردیم. خلاصه خون دماغ (به کسر دال) شدیم. بنده از منظر یک آدم کاملا بیسواد یک جلسه سه ساعته رفته می گم. این فلسفه چیز عجیبیه. در واقع میشه گفت یک جور زبان تخصصی باستانی ! با ریاضیات خاص خودش. تمام عالم رو با اسامی و افعال عجیب غریب نامگذاری می کنند بعد سعی می کنند باهاش جمله های منطقی درست کنند که با زبان اصلی هم جور در بیاد. به جز من 4 نفر دیگه تو این کلاس بودند. جالبه یه روز برید تماشاشون کنید :دی . نمیدونم جدا هدف چیه! دکتر طاهری همون اول جلسه خوب گفتند که ما فلسفه می خوانیم و درس میدیم برای "نون" . خودشون که میگن فلسفه نوعی نگرش به جهان ولی به نظر خیری توش نیست حالا باید یه ذره بگردیم ببینم واقعا هدف از فلسفه چیست ؟ این همه ادمای خوش فکر که خودشون سرکار نگذاشتند گذاشتند؟

یه مقدار شما رو با ترمینولوژی اشنا می کنم. کلمات پر کار برد : حادث ، حدوث، واجب الوجود، بسیط، هیولا (بله هیولا) . به عنوان مثال جسم سه تا "چیز" داره. صور عینی، چیز دوم ، هیولا که از هولا می آد، من تا آخر کلاس درگیر بودم که ایا هیولا معادل monster است آیا ؟

جایگاه انرژی در فلسفه برای من خیلی جای سواله ؟

 

+پ.ن. این طور نباشد که انچه را نمی فهمید این طور له کنید. بد است. بگویید نمی فهمم خلاص. لابد چیزکی هست که چند هزار سال درگیرند.

 

 



نویسنده : مسعود - ساعت ۳:٥۳ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ٢٩ بهمن ۱۳٩٢   |    نظرات [33]   |    لینک ثابت
۹۷/۰۳/۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی