من کلا از وقتی به دنیا اومدم دغدغه ازدواج داشتم. توی انشاهام  در مورد شغل آینده همیشه میخواستم یه شوهر بازنشسته باشم.از همون اول اگه از کسی خوشم میومد به این چشم بود. از دختر عمو و دختر خاله ها بگیر تا دختر همسایه روبرویی تا دختر دبیرستانی هم مسیر هر روزه ام، تا هم دانشگاهی های شریفمون.

: اول بگم که من هنوز نمیدونم چی درسته، فقط میخوام فکرمو رو کاغذ بیارم. چند تا نگاه برای انتخاب همسر هست. به قول معروف آل آپشنز آر آن دِ تیبل.

  1. به کسی علاقه مند بشم و اقدامات بعدی
  2. از روش سنتی عمل کنم و ندیده و نشناخته برم خونه مردم خواستگاری!
  3. از روش های میدانی استفاده کنم.
  4. یک ازدواج سیاسی و اقتصادی
  5. پاک کردن صورت مساله

نگاه اول

مشکل اصلی در نگاه اول و دوم اینه که من نمیدونم آیا عشق اصالت داره یا نه؟ یعنی اول باید عاشق بشم بعد ازدواج کنم یا برعکس؟ من پیش فرضم اینه که یک سری معیارهای بدیهی رو حتی در عاشق شدن در نظر میگیرم. یعنی یه کنترل نسبی روش هست . در مورد عشق توضیح بدم که من یک احساس مثبت و به دل نشستن و مچ شدن منظورمه !! چطور باید عاشق شد؟ بعضیا میگن خودش میاد پیدات میکنه ؟! و اگر عاشق شدم درست عاشق شدم ؟ من عاشق شدم یا هورمونها ؟ در این روش احساسات غلبه می کنه و ممکنه بعضی وقتا به خاطرش از خط قرمزاتم بگذری!

نگاه دوم:

 من از نگاه دوم میترسم. امار ها هم نشون دهنده چیزه خاصی نیست. در این حالت احساس میکنم هدف صرفا ازدواج کردنه و اطفای "حریق" . چرا که هیچ حسی نیست هیچ شناختی نیست. تو این روش احساس می کنم نهایت سختگیری رو خواهم داشت. تمام ملاک ها و معیارها باید اونی که میخوام باشه، کوچکترین اختلافی باعث دلسردی من میشه! (حالا اینکه طرف مقابل نظرش در مورد من چیه بماند!!) . این روش زمانبره، هندونه اش خیلی دربسته تره. یکی از خوبی های این روش شاید اینه که احساسات کمتر درگیر میشه، اگه به نتیجه نرسید کمتر طرفین اذیت میشن (شاید).  در این روش ابتدایا معیاری مطرح نیست، و فقط صرف اینکه دختر خوشگلیه یا مثلا چادریه، خانواده اش هم خوبه، باب آشنایی باز میشه! و این خطرناکه! در این روش بعد از تمام مراحل مشکلی مثله مهریه هست، که چون احساس و عشقی مطرح نیست عقلا هیچ عاقلی نباید زیر بار مهریه های نجومی و بیشتر از توانش بره. عقلا ازدواج یک هندونه در بسته اس و مدام کیفیت داخل هندونه در حال تغییره و همین تعجب از طلاق و بساط مهریه ادم های نسبتا معقول نشان دهنده اینه که حادثه خبر نمی کند و ممکنه این شتر یه روزی بیاد جلوی در خودمون.

نگاه سوم هزینه های روحی زمانی اقتصادی و اجتماعی زیادی داره و به درد من نمیخوره.

نگاه چهارم هم در نوع خودش جالبه. شنیدین میگن انقلاب ها فرصت سازه، این هم یک جور انقلابه! البته حضرت رسول در جایی معیار ازدواج رو دیانت تقوا معرفی میکنن و زیبایی و ثروت به شدت تقبیح شده. و البته من یک چنین آدمی نیستم. اساسا ما همیشه سعی کردیم چشممون به خدا باشه نه بنده اش. (باشد که واقعا این طور باشد.)

نگاه پنجم : بیخیال شدن و منتظر موندنه! در این مورد نظری ندارم.

ولی واقعا دوست ندارم بعد از این درسا تو دوره خدمت مقدس سربازی هم تنها باشم. از یه جایی به بعد هیچ چیزی نمیتونه انگیزه ی حرکت ایجاد کنه جز یه نفر که تو تکیه گاهشی. تنها که باشی همه کارات بی دلیله همه زندگیت همه نفس کشیدنات. همه نمیتونن هر روز به امید آینده تلاش کنند. من سالهاست که تمام تلاشم متوجه آینده بوده و کمتر در زمان حال زندگی نکردم. یعنی نشده که بشه.

اونطور که من از خودم فهمیدم زیبایی از نظر من با بقیه فرق می کنه! بعضی چهره ها اصالت دارند همراه خودشون آرامش میارند ولی از نگاه بعضی (حتی چادری) میشه شرارت رو احساس کرد. ما که تو این پست هر چی دلمون خواسته گفتیم اینم بگم این چادر عربیا  اونم از نوع براق از خط قرمزام شده. آدم انتظار داره با حفظ متانت و حریم ها یه مقدار حس زیبایی شناسی هم این وسط باشه، انگار دست از بغل گوش میزنه بیرون! شبیه آدم فضایی هم نشوید لطفا ، این کلیپسا با چادر منو یاده "ای تی" ساخته اسپیلبرگ و لینچان علیه رحمه میندازه. حضرت محمد در معراج هم خبر داده بودند که سرهایشان را مانند کوهان شتر برجسته می کنند ... .

انتظار دارم خدا مستقیما در این مورد راهنمایی کنه. این مساله برای من تبدیل به یه لوپ شده که برای خروج ازش احتیاج به منبع عظیمی از انرژی دارم.

تمام این ابهامات با در نظر گرفتن عدم امنیت شغلی و 2 سال سر چهار راه ایستادن میشه گزینه ی ششم.

+امروز داشتم با مهندس مس... صحبت می کردم بهش گفتم دست ما رو هم بگیر (البته نیمه شوخی نیمه جدی ) این شرکه ؟!! نمیدونم. خدایا من منظوری نداشتم به جان خودم. به نظر من ادم باید قدرت لابی گری داشته باشه. لابی کردن همیشه که بد نیست.

+خدایا خودت دست ما رو بگیر، ولش هم نکن.