گاه نوشته های از سر شکم سیری

جوان خام
۰۹خرداد

امروز غذا خیلی کم خوردم . سعی میکنم تا وقتی گشنم نشده چیزی نخورم . کلا کم اشتها هم شدم . ولی اقای پدر خیلی سر غذا خوردن با ما دعوا دارن . هیچ وقت هم به نتیجه ی خاصی نمیرسیم .

الان دیگه دیدم خیلی گشنمه و همه خوابن گفتم سر و صدا نشه چیزی هم نبود نون و ماست خوردیم :دی . بعدش کاپوچینو خوردم . خلاصه سیستمیه واسه خودش .

پ.ن. ما همچنان یه کوکو سبزی نخوردیم !

**پریروز رفتم جلسه ی اولیا مربیان مدرسه رضا میبینم همه تو نماز خانه ان خلاصه ما هم ریلکس رفتیم در و باز کردیم دیدیم کیپ تا کیپ مامانا نشستن روم نشد برم تو . درو بستم و رفتم .!

******************

من خواب نیستم !

خاموش اگر نشستم ،

مرداب نیستم !

روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم ؛

روشن شود که آتشم و آب نیستم

 

**فکر کنم این پست بتونه جایزه ی بدترین پست تاریخ رو از آن خودش کنه :دی . منتها نمیدونم کجا باید درخواست بدم که بررسی بشه .


نویسنده : - ساعت ۱:٠٩ ‎ق.ظ روز شنبه ۳ دی ۱۳٩٠   |    نظرات []   |    لینک ثابت

۹۷/۰۳/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
آقای میم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی