سلام.
تقریبا 6-7 ماهی میشه که ماشین لباسشویی گرفتیم. بنا به دلایلی خودمون نصب کردیم و با نمایندگی تماس نگرفتیم. و از همون اول لرزش های خیلی شدیدی داشت و خونه رو به لرزه در می آورد. من تلاشهای زیادی کردم. کلی سعی کردم ترازش کنم و تا حدودی موفق شدم ولی بازهم در سرعت های بالا خیلی اذیت می کرد. گاهی اخر شب ماشین رو راه می انداختیم که سر و صدایی راه می انداخت بیا و ببین. ما هم برای اینکه همسایه ها اذیت نشن ماشین لباسشویی رو بغل می کردیم که تکون نخوره یا می نشستیم روش و ما هم باهاش میلرزیدیم بازهم البته خیلی فایده ای نداشت. 5-6 ماهی با این وضعیت سر کردیم و هر سری با استرس ماشین رو روشن می کردیم. و همزمان من دست به آچار بودم و تراز ش می کردم ولی انگار فایده ای نداشت که نداشت. تا به امروز. امروز دیگه طاقتمان به سر آمد. تصمیم گرفتم یک بار برای همیشه این مساله رو حل کنم. رفتم یک عدد تراز خریدم و دیدم که تقریبا میزونه با این حال بازهم ترازش کردم لرزش ها کم تر شد ولی باز هم آزار دهنده بود. خلاصه یه مقدار اینترنت سرچ کردم دیدم که همون اول سه تا پیچ هست که موتور وصل شده و برای موقع حمل و نقله که باید جدا بشه. رفتم راهنمای دستگاه رو نگاه کردم دیدم اینجا هم بهش اشاره شده. خلاصه پیچ ها رو جدا کردیم و ماشین عین بنز داره میچرخه و دریغ از یک صدا. این هم از تجارب زندگی.
و تو چه میدانی 25 سالگی یعنی چه؟ 25 سالگی یعنی مرگ کودک درون. یعنی آدم بزرگ شدن. یعنی باید پول دربیاوری و پول در بیاوری و دربیاوری! غرق در کار شوی غرق غرق. غرق در زندگی شوی! فراموش کنی چه ها می خواستی!
25 سالگی یعنی های پسر جان مواظب باش دور برت نداره. خبری نیست.
25 سال گذشت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. نمیدونم روز تولدم باید خوشحال باشم یا ناراحت. خیلی کارها هست که نکرده ام. خیلی حس ها هست که هنوز تجربه نکرده ام و من فرصت کمی دارم...
شاید بعدا بیشتر نوشتم. الان حاج خانوم به همین مناسبت دلمه گذاشته اند! و تو چه میدانی ... ظاهرا سوزونده! خدایا....