اینی که تعریف می کنم یه مقدار بیاته ! برا 2-3 ماه پیشه! اون آقایی که خودشو همدانشگاهی و دارای پی اچ دی معرفی می کرد که خاطر مبارکتون هست ؟ کلی به ما در باغ سبز نشون داد و حرف های قلمبه سلمبه!یه منم یه پارس جنوبی! یه سری میگفت من دو هفته میرم فرانسه نیستم! یا خیلی چیزا که اساسا ربطی به من نداشت، و گفتنش هیچ تاثیری در نگاه من به افراد نداره! منشی چشم پزشکی نیستم که ازین که یه نفر استرالیا رفته از ذوق بمیرم. ما مسیرمون چیز دیگه بود از اول. از اصل مطلب دور نشم. خلاصه دو ماه پیش زنگ زد به من و حال و احوالپرسی و چطوری مهندس و تزت چی شد مهندس و هفته بعد بیا دفترمون ونک برای کار صحبت کنیم و ازین چیزا و اما اصل مطلب! مهندس جان من الان اهواز تو هتلم و متاسفانه کارت بانکیم مشکل پیدا کرده ! اگه میشه 150 هزار تومان ترانسفر (دقت کنین این لفظ ترنسفر بدون هیچ گونه دخل و تصرفه) کن فردا میام تهران میریزم برات.

حالا شما که ما رو نمی شناسید ولی باور بفرمایید هیچ چیزی رو پیشونیه من نوشته نشده! آشنایی ما در حد 20 دیقه مکالمه مترویی و یکی دو تا تماس و ایمیل بود. بعد این آقا کل خانواده پدر مادر همسر دوست رفیق همه رو بیخیال شده اومده سراغ من ؟ من فقط یک سوال داشتم : واقعا طرف با خودش چی فکر کرده بود؟